شهید هادی کلانتری

ساخت وبلاگ
دو روز مانده به ماه رمضان خوابی دیدم که برایم تعجب آور  . شگفت انگیز و بسیار خوشحال کننده  و از طرف دیگر ناراحت کننده بود . تعجب آوراز این جهت بود که خواب یک عروسی را دیدم  و خودم  داماد مجلس بودم . شگفت انگیز بود چون دختری با برادر و پدرش  به خواستگاری من آمده بودند . و من مات و مبهوت مانده بودم و از طرفی دختر را دوست نداشتم . هم دختر و هم خانواده اش لباس مشکی به تن داشتند و با لبخندهای شادی آفرین  و مکرر به من نگاه میکردند . از طرف دیگر وقتی  ماشین  پدر زن من و خانواده اش  به خیابان ما رسیدند . می دیدم که خیابان خاکی  است و انگار زیر و رو  و خراب شده . در حالی شهید هادی کلانتری...
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : دست نوشته شهید آوینی,دست نوشته شهید چمران,دست نوشته شهید عباس دانشگر,دست نوشته شهید احمدرضا احدی,دست نوشته شهید علم الهدی,دست نوشته شهید,دست نوشته شهید همت,دست نوشته شهیدان,دست نوشته شهید احدی,دست نوشته شهید احمدرضا احمدی, نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 21:20

... از ساعت نه و نیم  صبح روز ششم /آبان/ 1358 کنترل شهر سقز دوباره به دست سپاه افتاده . دیشب هوا تا صبح بارانی بود . ما  با بچه های سپاه  در مقر خودمان  در یک اتاق  جمع شده و سرود های انقلابی را میخواندیم. باران تا صبح امروز ادامه داشت . و امروز هوای آفتابی در پیش داریم . ولی هوا خیلی  سرداست . مخصوصا شبها برای نگهبانها  که بیدار ند و از انقلاب  اسلامی پاسداری میکنند .  پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند : بر دو چشم آتش دوزخ حرام گشته : یکی آن چشمی که از ترس خدا گریه کند . و دیگر . چشمی که برای پاسداری از اسلام در شب بیدار باشد  و شب را در راه انجام وظیفه به ص شهید هادی کلانتری...
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : دست نوشته های زیبا,دست نوشته های عاشقانه,دست نوشته های یک لیدی,دست نوشته های یک جادوگر,دست نوشته های غمگین,دست نوشته های ووینیچ,دست نوشته های من,دست نوشته های عباس معروفی,دست نوشته های حسین پناهی,دست نوشته های داریوش فرضیایی, نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 21:19

با تمام تجهیزات !!!  آماده ایم برای دفاع . من الان دارای  100 عدد فشنگ . یک تفنگ ژ3 . یک نارنجک تفنگی و سه عدد نارنجک هستم . بقیه اعضا هم به همین منوال . بعد از ظهر روز ششم / آبان / 1358 است . من با اعضای گروه  : قنبریان . شاهیخانی و مقدم و نجفزادگان نشسته بودیم و داشتیم در باره ضعفها و  سرسری گرفتن کارها  توسط مسئولین ( مسئولین وقت  در سال 1358) صحبت  میکردیم . ساعت ده دقیقه به پنج گفتند آماده باشید  . تعدای از افراد ضد انقلابی  در منطقه  تجمع کرده بودند که با رفتن ماشینی از مقر ما و شلیک تیر هوایی   مثل مور و ملخ  شروع به فرار کردند .  آنها  میخواستند یک جیپ جهاد سازند شهید هادی کلانتری...
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : دست نوشته,دست نوشته های زیبا,دست نوشته های عاشقانه,دست نوشته ها نمی سوزند,دست نوشته های یک لیدی,دست نوشته های یک جادوگر,دست نوشته های غمگین,دست نوشته های ووینیچ,دست نوشته ها, نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 189 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 21:19

امروز :  هفتم / آبان / 1358  روز نظافت من بود. و می بایست تمام اتاق را تمیز کنم . اتاقی سه در چهار . که نه نفر در آن زندگی میکردیم . ساعت یازده صبح دو تیر خورده را از یک شهر دیگر  به مقر ما آوردند . تا از اینجا بوسیله هلی کوپتر به کرمانشاه و از آنجا با هواپیما به تهران منتقل کنند . گفتم بروم از این دو نفر ماجرا را بپرسم . و در این دفتر چه بنویسم . یکی از آنها یک نفر  سپاهی حدود 35ساله بود  که از ناحیه صورت مجروح شده بود و به سختی و با ناراحتی ماجرا را تعریف کرد . ایشان گفت :  حدود ساعت هفت صبح محاصره شدیم . از همه طرف کوچک و بزرگ به ما حمله کردند . افراد دوازده ساله کلاشی شهید هادی کلانتری...
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : دست نوشته,دست نوشته های زیبا,دست نوشته های عاشقانه,دست نوشته ها نمی سوزند,دست نوشته های یک لیدی,دست نوشته های یک جادوگر,دست نوشته های غمگین,دست نوشته های ووینیچ,دست نوشته ها, نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 175 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 21:19

یکی از همسران پیغمبر به پیغمبر عرض کرد: آیا کسی روز قیامت هست که از دیدار جمال شما محروم شود؟ چون در قیامت تجلی خداست و اوج تجلی اسم اعظم و اکبر خدا وجود پیغمبر خداست. فرمودند: سه گروه از دیدار من محروم هستند. یکی آن کسی که شرب خمر می‌کند. آنهایی که شراب خواری می‌کنند توبه نکنند، از دیدار پیغمبر محروم می‌شوند. دسته دوم عاق والدین است. کسی که پدر و مادرش را آزرده کند، جبران نکند از دیدار پیامبر محروم است. دسته سوم کسانی که ذکر من و نام من و یاد من بشود و صلوات بر محمد و آل محمد نفرستند. یعنی کسانی که به صلوات بی‌اعتنا هستند.آیه‌ی 87 و 88 و 89 این صفحه خدای مهر شهید هادی کلانتری...
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : طرح سه گروهی سولومون,سه تار نوازی گروهی,اهنگ گروهی سه ستاره, نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 173 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 21:18

امروز :   چهار شنبه . نهم / آبان / 1358 همین الآن دوست عزیزم آجر لو خبر آورد که عزالدین حسینی برای فردا  یعنی دهم / آبان / 1358 حکم جهاد صادر کرده و این حکم برای زنان و کودکان و پیر مردان هم واجب است . یکی از بچه های کرد  دو سه دقیقه پیش آمد و به ما گفت که نقشه یک حمله وحشیانه و احمقانه ای را کشیده اند . ایشان گفت که اینها فقط سر پاسدار را می خواهند  و با  افراد دیگر کاری ندارند . الان  ما آماده باش هستیم . اما تا کنون دستوری به ما نداده اند . ما قبلا اعلام کرده بودیم که مقر ما در اینجا کوچک است و امکانات وجود ندارد . حتی با دو خمپاره   آر پی جی میتوانند اینجا را از بین شهید هادی کلانتری...
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : دست نوشته,دست نوشته های زیبا,دست نوشته های عاشقانه,دست نوشته ها نمی سوزند,دست نوشته های یک لیدی,دست نوشته های یک جادوگر,دست نوشته های غمگین,دست نوشته های ووینیچ,دست نوشته ها, نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 178 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 21:18

من از شماها میخواهم  که در این لحظه آخر مرا ببخشید . این را جدی میگویم . من از شما از نظر مسافت  خیلی دور هستم .ولی از لحاظ فکری  همه  خانواده ما  همچون  چندین جسم در یک روح هستیم . من میروم . من خیلی  اشتباه  داشتم  نسبت به شماها . مادر . پدر . برادر . وای جامعه و.. من به تمام شماها مدیون هستم . من نسبت به جامعه ام و  نسبت به شما طلبکار نیستم  که هیچ. بلکه بدهکار هم هستم . خدا خودش میداند . من همه چیزم را در راه اسلام  میخواهم  بدهم . همه چیز را . و آن چیزی که برای خیلی ها عزیز است میخواهم بدهم . و آن خودم هستم . یعنی جسمم. روحم را میخواهم بدهم . چرا؟  چون حس میکنم که ش شهید هادی کلانتری...
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : دست نوشته های زیبا,دست نوشته های عاشقانه,دست نوشته های یک لیدی,دست نوشته های یک جادوگر,دست نوشته های غمگین,دست نوشته های ووینیچ,دست نوشته های من,دست نوشته های عباس معروفی,دست نوشته های حسین پناهی,دست نوشته های داریوش فرضیایی, نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 198 تاريخ : شنبه 1 آبان 1395 ساعت: 7:57

در تاریخ 23/07/1358ساعت 7  صبح به پادگان ولی عصر ( عج ) رسیدم . و چند تا از دوستانم را دیدم . به اتفاق هم به آسایشگاه رفتیم . در ساعت هفت و نیم مراسم صبحگاهی تمام شد . رفتیم اسله خانه و اسلحه را تحویل گرفتیم و آنها را سمبه زدیم و یک مربی حرفهایی که لازم بود زد و در ساعت یازده و نیم  پادگان را به مقصد فرودگاه ترک کردیم . در بین راه سرودهای خمینی ای امام و پاسدار انقلاب و قسم به سرور زنان فاطمه را می خواندیم . ساعت دوازده و نیم به فرودگاه رسیدیم و رفتیم سوار هواپیما شدیم .  هواپیما پرواز کرد اما بعد  از مدت کمی اعلام کردند که به علت بدی هوای کردستان برمیگردیم . هواپیما شهید هادی کلانتری...
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : دست نوشته شهید آوینی,دست نوشته شهید چمران,دست نوشته شهید عباس دانشگر,دست نوشته شهید احمدرضا احدی,دست نوشته شهید علم الهدی,دست نوشته شهید,دست نوشته شهید همت,دست نوشته شهیدان,دست نوشته شهید احدی,دست نوشته شهید احمدرضا احمدی, نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 183 تاريخ : شنبه 1 آبان 1395 ساعت: 7:56